میشناسیدم؟
زخمی ام زخمی
میشناسیدم؟
با شما طی کرده ام راه درازی را خسته ام خسته
میشناسیدم؟
این زمان گرچه ابری پوشانیده است رویم
من همان خورشید تابانم
میشناسیدم؟
این چنین بیگانه از من رو مگردانید
درکف فرهاد تیشه من نهادم من
من شکستم بیستون را من
من همان مهربان سالهای دورم
رفته ام از یادتان یا
میشناسیدم؟
نام من عشق است
میشناسیدم؟!!
دیشب دلم گرفته بودرفتم کناراسمون
فریادزدم یاتو بیا یا منو پیشت برسون
فدای تو نمیدونی بی توچه دردی کشیدم
حقیقت رو واست بگم به اخرخط رسیدم
رفتی ومن تنها شدم باغصه های زندگی
قسمت توسفر شد وقسمت من اوارگی
نمیدونی چقدر دلم تنگه برای دیدنت
برای مهربونیات نوازشات بوسیدنت
به خاطرت مونده یکی همیشه چشم به راهته؟
یه قلب تنها وکبود هلاک یه نگاهته؟
تنها دلیل زندگی بایه غمی دوستت دارم
داغ دلم تازه میشه اسمت رو وقتی میارم
وقتی تونیستی چه کنم بااین دل بهونه گیر؟
مگه نگفتم چشماتو از چشم من هیچ وقت نگیر!